حرارت تنت | پارت 3💕🌱

رونوشت . نویسنده کوثر شاهینی فر
هورا ، مسیح
کجا رفت ؟
دومی نمی دونم ... نمی دونم لمصب ، جماعتی اونجا منتظرن
....
اولی میگم شاید رفته دستشویی...
سومی با صدای بلند گفت : با لباس عروس ؟!؟!؟
اولی چشه مگه ؟ تو با کت و شلوار نرفتی دسشویی تا حال ؟؟
دومی واستا ببینم .... تو ماشینه...
قلبم تو دهنم می زنه ... نکنه منظورشون منم ... یکی با عجله توی
پارکینگ میاد و با صدای زمخت و فوقه بَمِش
عربده میکشه : مادرشو به عزاش میشونم بی ناموس رو...
یکی شون میگه : یا ابرفرض...
4
یکی دیگه شون تند میگه : مسیح ساره تو ماشینه... ایناها...
سکوت برقرار میشه و بعد صدای تند قدم برداشتنه کسی سمت
ماشین رو میشنوم.
مسیح واستا..
9
مسیح هوووش ، کجا ... ؟
...تا به خودم بیام یکی بازوم رو محکم میگیره و میکشه ... از
ماشین بیرونم میاره و من هنوز نفهمیدم چه خبره که
نصف صورتم درد میگیره ... حس میکنم کوبیده شدم . می خوام
پرت شم که بازوم رو میگیره و نگهم می داره...
کاله شنلم از سرم عقب می افته ... هر سه نفر که تا اون موقع داد
و بیدا می کردن تا جلوی مردکه مسیح نامی که
کم از غول نداشت رو بگیرن ساکت میشن ... نگاه ترسیده و بهت
زده م توی صورت بهت زده ی همون لعنتی میخ
میشه ... لعنتی ای که از من بلند تر و خیلی ورزیده تره ... لعنتی
ای که ترسناکه اون ابروهای گره خورده ش که خیره
ی منه و سر در نمیاره که من عروسش نیستم ! اگه عروسش نیستم
، پس کی ام ؟!
یکی از پسرا میگه : این که ساره نیست!
اصال اینا کی هستن ؟ ... حس می کنم بازوم داره خورد میشه ...
زل زدم به چشمای وحشی و سیاه رنگه مرد رو به
رویی با کت و شلوار مشکی و کراوات سرخ رنگش ... یکی از پسراجلو میاد و بازوی دیگه م رو میگیره و میگه :
10
مسیح دستش خورد شد ، ولش کن لمصب !
مسیح انگار تازه به خودش میاد و بازوم رو ول میکنه ... نگام میره
سمت نفر دیگه که بازوم رو گرفته ... همون مرد
ده دقیقه ی پیشه که تخت سینه ش کوبیده شده بودم و بینه
بهبهه ی ترس و فرارم میگفت گوشواره م رو بگیرم !
اینا آدمای اون لعنتی نبودن ... دو پسر دیگه عقب تر از مسیح
ایستاده بودن و من سوت یکی از اونا رو شنیدم و بعد
صداش : اوووووف خدا کالغ برده ، پری داده!
پسر کناریش که بهت زده ی منه سمتش برمیگرده و زیر لب میگه
: خفه شو کسری !
صدای مسیح رو میشنوم : چه خبره اینجا ؟ تو توی ماشینه من چه
غلطی میکنی ؟
سمت پسر دیگه که بازوم دستشه برمیگرده و عصبی با صدای
بلندتری میگه : چه خبره اهوارا .... چه خبره توی این
خراب شده ؟ ساره کدوم قبرستونیه ؟!
5
11
اهورا بازوم رو فشار میده که عقب تر برم ... انگاری میدونه که
دوستش داغ کرده و امکان داره آتیشش دامنه من رو
بگیره ... منو پشت سرش میبره و رو به مسیح میگه : دو دقیقه آروم
باش ، من نمی دونم کدوم گوری رفته...
مسیح از عصبانیت سرخ میشه ... رگ گردنش بدجوری ورم کرده
و گوشه ی چشمش بال می پره و داد میزنه : تو گه
خوردی نمیدونی ... من با اون بی پدر طی کردم .... چک دادم
دستش که امشب باشه ... کله طایفه بال منتظره عروسن
...
کسری جلو میاد و دستش رو روی بازوی مسیح میگیره : مسیح
دادا...
مسیح با خشم تخت سینه ی اون میکوبه و میگه : داداشه چی ؟
ادامه دارد ...